مانیمانی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

مانی جون بهترین پسر دنیا

کوچولوی مامان

دیروز برای اولین بار یه کم از موهات رو با قیچی کوتاه کردم ، آخه پشت سرت موهات خیلی ظریف بود و هی تو هم گره می خورد من هم کوتاهش کردم ، اما امروز پدر جونت بر خلاف نظر من تمام سرت رو با ماشین کوتاه کرد و من از دستش ناراحت شدم چون موهای شما خیلی ناز و زیبا بود به هر حال اولین سلمونیت مبارک باشه عزیزم
12 ارديبهشت 1391

تاتی تاتی

کوچولوی من امروز باهم تمام طول خونه رو تاتی تاتی طی کردیم و مامانی کلی ذوق کرد ، البته یک ماهی هست ( شاید هم بیشتر ) که تاتی تاتی بهت یاد دادم ولی امروز برای اولین باتمام طول خونه رو با کمک مامانی تاتی کردی هنوز نمیتونی بنشینی و هنوز چهاردست و پا هم نمی تونی راه بری اما ب هم تاتی می کنیم :) شما همه ی آرزوهای من هستی عزیزم
11 ارديبهشت 1391

عزیزم

روزی که گذشت رو تماما به این فکر کردم که بین پیش تو موندن و شغلم کدوم رو انتخاب کنم ،. . . برای شغلم خیلی زحمت کشیدم اما هر چی فکر می کنم نمی تونم تو رو بذارم پیش یه نفر دیگه که معلوم نیست چه جوری باهات رفتار میکنه و . . . حتی فکر دوری از تو ، قلبم و بغضم رو می ترکونه ، نمی تونم ازت دور شم و بسپرمت دست کسی که نمی دونم با تو چه خواهد کرد . . نه نمی تونم.
1 ارديبهشت 1391
1